loading...
بسیج مسجد حضرت ولیعصر(عج)
فاوا بازدید : 4 شنبه 30 آذر 1392 نظرات (0)

حکمت الهی اقتضا می کند که تمامی اسباب و شرایط لازم را برای تکامل آدمی فراهم سازد.[۱] جریان دستگیری خداوند از موجودات تا سر حد نیل به کمال، در آیه شریفه زیر بیان شده است:

«ربٌّنا الذی أًعطی کلﱠ شیءٍ خَلْقَهُ ثُمﱠ هَدی» [۲]

«خداوند ما کسی است که به هر موجودی، خلقت [شایسته و درخور] او را عطا کرد و سپس او را (تا نیل به هدف) هدایت فرمود»

 قاعده و قانون «هدایت عامّه» انسان را نیز شامل می شود؛ به این معنی که خداوند متعال به موجب حکمت خویش، هم برای انسان هدفی قرار داده و هم اسباب و شرایط رسیدن به هدف مزبور را برای وی فراهم نموده است. از آنجا که ساختار آدمی، توسط دو بعد «عقل» و «گرایش» رقم می خورد، ضرورت دارد این دو بعد از لحاظ اسباب و شرایط شکوفایی، مورد عنایت خالق حکیم قرار گیرد، کما اینکه «عقل» و «عواطف»، توسط وحی الهی مورد تأکید و تأیید قرار گرفته و خداوند متعال، بوسیله «انزال کتب» و «ارسال رسل» به یاری این دو بعد اصیل آدمی شتافته، تا آنها را در جهت نیل به اهدافشان، یاری فرماید. اصطلاح صراط مستقیم برای بیان مقصود، بسیار مناسب است بطوری که کتب آسمانی، «مصداق علمی» و رسل الهی و اوصیاء ایشان، «مصداق عملی» آن محسوب می شوند.

واژه ی «صراط مستقیم» در قرآن و روایات، بسیار استعمال شده، در بعضی از این نقل ها از انبیاء و اوصیاء الهی و در بعضی دیگر از دین، به عنوان مصادیق صراط مستقیم یاد شده است که در اینجا تنها به چند نمونه از این روایات اشاره می نمائیم:

الف: صراط مستقیم، همان دین است:

«قُلْ انّنی هَدانی رَبّی لی صِراطٍ مُسْتَقیمٍ. دینَاً قَیّماً ملّةَ اِبْراهیمَ حَنیفاً»[۳]

«بگو پروردگار، مرا به صراط مستقیم رهنمون گشت همان دین قیمّی که از آن ابراهیم است»

ب: صراط مستقیم، وجود نورانی اهل بیت علیهم السلام می باشد:

۱- نَحْنُ الصّراطُ المُسْتَقیم: ما (اهل بیت) صراط مستیم هستیم[۴]

۲- عَلُّی هُوَالصّراطُ الْمُسْتَقیم: به درستی علی صراط مستقیم است [۵]

۳- الصراط المستقیم امیرالمؤمنین علی علیه السلام: صراط مستقیم امیرالمؤمنین است[۶]

حاصل کلام اینکه، عالم انسانی نیازمند «میزان و صراط» است که از لحاظ «عملی» و «علمی» او را از انحراف و ضلالت حفظ نماید. آیات الهی و روایات معصومین از «دین» و «اهل بیت»، بعنوان «میزان» و «صراط» یاد می کنند از آنجا که انسان، دارای دو بعد «عقل عملی» و «عقل نظری» است اگر این دو بعد انسانی،  بر «کهف حصین» اهل بیت وارد و بر «سفینه نجات» آنان سوار شوند، از طوفان ضلالت و انحراف مصون خواهند ماند.

 ضرورت همراهی تزکیه با تعلیم

از آنجا که سعادت نهایی انسان، یک امر عینی و تکوینی است، بنابراین یک حرکت عینی و عملی به سوی کمال نهایی، «مقصود بالذات» و حرکت عملی و ذهنی «مقصود بالعرض» و مقدمه حرکت عملی است؛ به عبارت دیگر «سیر علمی» مقدمه «صیرورت عملی» است، لذا اگر عقل عملی جهت گیری صحیح نداشته باشد، فعالیت «عقل نظری» به ثمر نخواهد نشست و به همین دلیل است که از «تعلیم بدون تزکیه» به عنوان حجاب راه سعادت یاد شده است و قرآن کریم کسانی را که بر اساس هوای نفس عمل می کنند سرزنش می نماید:

«أفَرَاَیْتَ مَن اتّخَذَ اِلهَهُ هَواه وأضَلّه الله عَلی علمٍ»

(آیا دیدی (سرنوشت) کسی که هوای نفس را خدای خود قرار داد و (به همین دلیل) با وجود علمی که داشت، خدا او راگمراه فرمود.[۷]

در آیات دیگر، کسی را که تزکیه نکند، اهل شقاوت می شمرد:

«قَدْ خابَ مَنْ دسّها»[۸]

مطالعه و بررسی آیات مشابه، نشان می دهد که بدون «تزکیه» هیچ عملی، نفع حقیقی- که انسان را به سعادت حقیقی رهنمون شود- در بر نخواهد داشت و به همین دلیل، صرف تقویت عقل نظری، انسان را به سر منزل مقصود، واصل نمی گرداند تا جایی که می توان گفت چنین علمی مصداق بارز «علم لا ینفع» است که در ادعیه از آن به خداوند پناه برده می شود:

«و أعوذبک من عِلْمٍ لا یَنْفَع»[۹]

 جایگاه عواطف در زندگی بشر

عواطف، در هدایت انسان نقش مهم و قابل توجّهی را ایفا می کنند. اهمیت عواطف به دو خصوصیت ممتاز آنها برمی گردد:

خصوصیت اول: از منظر فردی، سیر انسان از طریق عواطف، «آسان» و «شیرین» است؛ آسان است به دلیل اینکه برخلاف مباحث عقلی، نیاز به زحمت چندانی ندارد و همین که روح آدمی، در برابر اموری قرار گیرد که با آن تناسب دارد، به طرف آن جذب می شود. سرّ اینکه کنترل امیال در آدمی، نیاز به ریاضت و ممارست دارد، به همین واقعیت بر می گردد. و شیرین است به دلیل اینکه از نوع «ادراک عقلی» و «اندیشه» نیست بلکه از سنخ «چشیدن» و «علم حضوری» می باشد. لذتی که از آثار هنری نصیب انسان می گردد به همین دلیل است؛ چرا که «هنر واقعی»روح آدمی را در متن واقعه قرار می دهد و او را در آسمان حوادث به پرواز در می آورد.

خصوصیت دوم: از منظر اجتماعی، اکثر انسان ها اسیر عواطف و در بند احساسات بوده و بر مرکب خیالات خود سوارند و حوصله تأملات دقیق عقلانی را ندارد. به همین دلیل بسیج کردن توده های مردم از راه عواطف بسیار آسان تر از مباحث نظری و عقلی است.

عواطف بشری در طول تاریخ، آبستن حوادثی بوده که تأثیری انکار ناپذیر در مسیر حیات آدمی، برجای گذاشته اند. خلاصه اینکه عواطف، هم در حیطه فردی و هم در حیطه اجتماعی بسیار کارساز بوده و ابزار مهمی برای تأثیر بر روی انسان هاست و حکومت بر عواطف آدمیان، آسان ترین راه تسلط بر جامعه می باشد.

 نقش اباعبدالله در هدایت بشر

راز اینکه اباعبدالله الحسین علیه السلام در طول تاریخ، نقشی فراگیر در هدایت انسان ها ایفا نموده اند، به همین مطلب برمی گردد: توضیح اینکه دستان توانمند آن حضرت، از آستین عواطف زلال بشری بیرون می آید و دستگیر دستان رنجور انسان ها می گردد.

نقش آن حضرت به گونه ای تعیین گردیده که از مسیر عواطف، با جان انسان ها ارتباط عینی و محسوس بر قرار می نماید و عاطفه آنها را از رهین «جذب» و «دفع» نباتی و «شهوت» و «غضب» حیوانی آزاد می نماید و پس از عبور دادن از منزل «حب» و «بغض»، به بهشت «تولّی» و «تبرّی» می رساند و در فضای ملکوتی آن به پرواز در می آورد و «سیر» او را مبدل به «صیرورت» و «طیران» می نماید:

«بِکُمْ فَتَحَ اللهُ و بِکُمْ یَخْتِم»[۱۰]

تأثیر عمیق و فراگیر عواطف در هدایت آدمی، اباعبدالله را نقش «مصباح هدایت» و «کشتی نجات» در ظلمت دنیا و امواج متلاطم تعلقات، بخشیده است:

«أنَا قتیلُ الْعَبْرَة لا یَذْکُرُنی مؤمنُ الاّبکی»

(من کشته اشک هستم هیچ مؤمنی مرا یاد نمی کند جز اینکه گریان می شود)[۱۱]

 بررسی روایات مربوط به گریه ی حضرت آدم[۱۲]، نوح[۱۳]، ابراهیم[۱۴]، موسی[۱۵] و عیسی[۱۶]نشان می دهد که خداوند متعال حضرت اباعبدالله الحسین را به عنوان «صراط المستقیم» عواطف، فرا روی آدمیان قرار داده است. [۱۷]

حسین تنها کسی است که اولین روضه خوان او خداست و دومین آن جبرئیل امین، وتنها اوست که قبل از هبوط آدم، جلسه ی روضه او در بهشت برین برقرار شد و پیش از شهادتش بر او گریستند و در طول حیات بشری نام او عاطفه ها را صیقل می داده و باران اشک را جاری می ساخته است:

«بشهادته قَبْلَ استِهْلاله و وِلادَتِهِ، بَکَتْهُ السّماءُ وَ مَنْ فیها وَالرضُ وَمَن عَلَیها»[۱۸]

دلیلی ندارد بر مرده ای سال ها پیش از مرگش بگریند و آسمان و زمین و ملائکه جن وانس و پرندگان[۱۹] در شهادت او اشک ماتم بریزند، جز اینکه در گریه بر او اهداف عظیمی نهفته باشد و اشک بر او اسرار شگفتی را آبستن باشد.

در بارگاه قدس که جای ملال نیست

                                           سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است

جن وملک بر آدمیان، نوحه می کنند

                                             گویا عزای اشرف اولاد آدم است

به همین دلیل است که «هرگاه خداوند خیر بنده ای را بخواهد، محبت حسین را در دل او می افکند»[۲۰] و آنان که از کربلای او برخیزند، بدون حساب و بی درنگ به بهشت الهی می روند [۲۱] و هر گریه ای جز گریه بر او مکروه است [۲۲] وحرارت قلبی ناشی از شهادت وی را چیزی فرو نمی نشاند.[۲۳]

حاصل کلام اینکه از روایت بی شماری که در وصف گریه بر حسین وارد شده، می توان چنین برداشت که حضرتش صراط مستقیم عاطفه است و دست تکوین الهی، او را شاهراه سعادت آدمیان قرارداده است و او را سلطان قلوب و قافله سار عواطف قرارداده تا اینکه فراتر از عقل نظری و با در دست گرفتن ناصیه ی عقل عملی، آنها را به سرمنزل مقصود، رهنمون گردد. اینکه زیارت حسین، چشمه ی جوشان فیوضات الهی است از این واقعیت ناشی می شود.

 روایاتی در خصوص فضیلت زیارت اباعبدالله الحسین(ع)

درخصوص زیارت اباعبدالله الحسین(ع)، روایات فراوانی از اهل بیت علیهم السلام، نقل شده که در آنها، پرده از چهره ی بعضی اسرار، برداشته شده است از جمله اینکه زائرحسین گناهانش آمرزیده است[۲۴] و اگر حق آن حضرت را بشناسد، «فتح مبینی» نصیب او می شود که باعث آمرزش تمام گناهان او می شود:

«اِنّا فَتَحنْا لَکَ فَتحاً مبیناً. لِیَغفِرَلَکَ الله ما تَقَدَّمَ مِن ذَنبِکِ وَماتأَخّر»[۲۵]

 البته این تمام ماجرا نیست چراکه «فتح مطلق» نیز در زیارت حسین به وقوع می پیوندد و از اینروست که در بعضی روایات، زیارت حسین برترین اعمال بر شمرده شده[۲۶] به گونه ای که اگر مردم این فضیلت را بشناسند هر آینه از شوق جان می دهند[۲۷] و این زیارت، توفیق الهی است که نصیب هر کسی نمی شود و تنها کسانی که خداوند قصد اضلال آنها را دارد، قلبی پر از بغض حسین را دارند.[۲۸]

زائر عارف به حق حسین، به مرتبه ای راه می یابد که مافوق زمان و مکان قرار می گیرد و در حیطه اسرار مکتوم الهی وارد می شود به طوری که زمان زیارت حسین، جزو عمر عادی وی محسوب نمی شود [۲۹]چرا که او به «فتح مطلق» نائل شده و با گذر از مقام عرش و از مافوق آن بر کرسی تدبیر عالم تکیه می زند. و شاید بر اثر همین فتح مطلق است که مستجاب الدّعوة می شود و پس از چهل روز خواندن زیارت عاشورا به هر حاجتی نائل می شود و حتی قدرت شفاعت پیدا می کنند آن هم از افرادی که آتش بر آنان واجب شده باشد.

نائل شدن به فتح مطلق و قرار گرفتن بر «موائد نور»در سایه زیارت حسین میسر است و آنکه هوای سکنی گزیدن در جوار رسول اکرم(ص) و علی و فاطمه(سلام الله علیها) را دارد باید بر براق زیارت حسین سوار شود و او را از زیارت حسین، گریز و گزیری نیست، چرا که پله های کمال را به حبّ حسین آراسته اند. و به همین دلیل، انبیاء و اولیاء، در زیارت حسین بر همدیگر پیشی می گیرند و هر دم گروهی آمده و گروهی می روند مگر نه این است که همه آرزوی جوار اشرف مخلوفات و دختر و وصّی او را در سر می پرورانند پس از چنین زیارتی است که خداوند ملائکه مقرّبش را مأمور مشایعت او می گرداند. اینهمه برکات، همان فتح مطلق است که خداوند در قرآن کریم به آن بشارت داده است:

«اذا جاء نصرالله والفتح، و رأیْتَ النّاسَ یَدخُلُونَ فی دینِ اللهِ اَفوُاجاً»

و این عشق حسین است که مردم را فوج فوج به دین الهی مشرف می گرداند.

نکته مهم اینکه در بسیاری از روایات فوق الذکر، زیارت امام حسین مطلق ذکر شده، و بر همین اساس بر زیارت از راه دور و از طریق زیارت عاشورا قابل تطابق می باشد به این معنا که اگر کسی با معرفت کامل، در متن زیارت عاشورا شناور شود و غواص بطون عالیه آن گردد، خواهد توانست به فضایل مذکر شده، نائل شود: «ذلک فَضْلُ الله یؤتیه مَنْ یَشاءُ»

 به عاشقان نظر کن به شکر این نعمت

                                               که من غلام مطیعم تو پادشاه مطاع

به فیض جرعه جام تو تشنه ایم ولی

                                              نمی کنیم دلیری، نمی دهیم صداع

جبین و چهره ی حافظ خدا جدا مکناد

                                               زخاک بارگه کبریای شاه شجاع

 صراط مستقیم، همان «نورمحمدیه» است

از آیات و روایاتی که در مورد صراط مستقیم وارد شده، استفاده می شود که انبیاء، شهدا، صالحین و صدّیقین، از رهروان صراط مستقیم هستند چراکه قرآن کریم صراط مستقیم را راهی معرفی می کند که پویندگان آن، مورد انعام الهی هستند:

«اهدنا الصّراط المستقیم، صراط الذین أنعمت علیهم»

در آیه دیگری، این افراد را چنین معرفی می نماید:

«الّذین انعم الله علیهم من النبییّن و الصّدیقین والشّهدا والصّالحین»[۳۰]

البته وجود مقدس رسول اکرم(ص) بر صراط مستقیم و اهل آن، اشراف دارند:

«انّک لّمِنَ المرسَلین عَلٰی صِراطٍ مستقیم»[۳۱] و چون صراط مستقیم هر موجودی باید از جنس آن موجود باشد، لاجرم صراط مستقیم انسانیت، باید انسان باشد چه اینکه در بعضی روایات از اهل بیت به عنوان صراط مستقیم یاد شده است:

«نَحْنُ الصّراط الْمُسْتَقیمَ» [۳۲]

صراط مستقیم انسانیت، هم صراط مستقیم«عقل» است و هم صراط مستقیم «عاطفه»؛

وهم ائمه اطهار صلوات الله علیهم اجمعین- در هر دو حیطه مزبور، شاهراه سعادت انسانیت می باشند و به همین دلیل، امام صادق در معنای صراط مستقیم، چنین می فرماید«هُوَالطّریق الی مَعْرِفَةِ الله عَزَّوجَلَّ وهُما صِراطان، صِراطُ فی الدّنیا وصراطُ فِی الاخِرَةِ وأمّاالصّراطُ الّذی فِی الدّنیا فَهُو الاِمامُ المُفتَرَض الطّاعَةِ. . . . »[۳۳]

 «صراط مستقیم همان طریق معرفت خداوند عزوجل است و دو نمود دارد: صراطی در دنیا و صراطی در آخرت؛ و اما صراط دنیوی همان امامی است که اطاعت از او واجب است و کسی که او را در دنیا بشناسد و به هدایت وی اقتدا کند، بر صراط آخرت- که پلی بر روی جهنم است- به سلامت عبور خواهد کرد و کسی که او را نشناسد در آخرت، قدم وی خواهد لغزید و در آتش جهنم، سقوط خواهد کرد»

 چراحسین صراط مستقیم عاطفه است؟

در یک کلام، صراط مستقیم، همان نور محمدیه صلوات الله علیهم اجمعین است که در طول حیات بشری، همانند خورشید تابان، فرا راه انسان ها قرار داشته و علمدار هدایت جامعه بشری بوده و آنها را به سر منزل مقصود رهنمون گشته است و تجلّی اعظم این نور، ذوات مقدّسه معصومین -علیهم السلام- می باشند که در حقیقت نور واحدی می باشند و در همین راستاست که امام صادق علیه السلام می فرمایند:

«قالَ رسول الله(ص)نَحنَ فِی الاَمر وَالحلالِ والحَرام مَجریً واحِداً، فامّا رسُولُ اللهِ وَعلیُّ فَلَهُمَا فَضلهُما»[۳۴]

«رسول اکرم فرمود ما در امر فهم و حلال و حرام یکسان هستیم البته رسول خدا و علی دارای فضیلت مخصوص به خود هستند».

از یک طرف می دانیم که ائمه اطهار، از لحاظ فضایل انسانی نور واحد هستند [۳۵] و از سوی دیگر بعضی روایت ها از حضرت اباعبدالله، به عنوان صراط مستقیم عاطفه، یاد می کند چه اینکه خداوند وجبرئیل و انبیاء، روضه خوان آن حضرت بودند و با وجود مقدس آن حضرت، آشنایی دیرینه ای داشتند.

حال سوال اصلی این است که چگونه می توان بین این دو دسته روایات جمع کرد؟ آیا تفاوت مربوط به ذوات مقدسه ی آن حضرات است یا اینکه شرایط تکوینی موجود، مسبّب چنین وضعیّتی است؟

 جمع میان دو دسته روایات

با توجه به مطالب گذشته، جواب سؤال بالا، روشن است؛ چرا که بر طبق روایات دسته اول، همه معصومین، دارای حد اعلای کمالات انسانی می باشند اما شرایط تکوینی ظهور مظاهر نور محمدیّه، (اصحاب صراط مستقیم) برای ظهور بعضی از این کمالات، اقتضای بیشتری دارد، مشکل گشای بعضی زمان ها، بیشتر صبر و حلم است و گره گشای شرایط دیگر، علم درایت، و کلید مشکلات دوران های دیگر، شجاعت، به بیان دیگر در منبع فیض، قصور و کاستی نیست بلکه ظرفیت دریافت این فیض است که تمنای حّد خاصی از فیض را دارد و به جنبه های دیگر آن احساس نیاز کمتری می کند و اختلاف را از «بود» به «نبود»، از «ظاهر» به «مظهر» و از «وجود» به «ظهورات وجود» و از «جلّی» به «مَجْلی» منتقل می سازد.

(ادامه دارد…)


 


[۱]- اگر انسان و یا هر موجود دیگری فاقد هدف باشد و یا اینکه اسباب و شرایط لازم برای نیل به کمال را در اختیار نداشته باشد، عبث خواهد بود و عبث بودن مخلوق، با حکمت خالق آن منافات دارد چراکه خالق حکیم، هم شیء هدفدار می آفریند وهم اسباب و شرایط لازم و کافی نیل به کمال را، در اختیار او قرار می دهد

[۲] – طه/۵۰

[۳] – انعام/۱۶۱

[۴] – شیخ صدوق. معانی الاخبار ص۳۵

[۵] – نورالثقلین، ج۱٫ ص۲۲

[۶]- شیخ صدوق. معانی الاخبار ص۳۲

[۷]- جاثیه/۲۳

[۸] – شمس/۱۰

[۹] – شیخ عباس قمی، مفاتیح الجنان تعقیبات نمازعصر

[۱۰] – مفاتیح الجنان: زیارت جامعه کبیره

[۱۱] – بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۷۹

[۱۲] – بحارالانوارج۴۴ ص۲۴۲ و ۲۴۵

[۱۳] – همان، ص۲۴۳ و ۲۳۰

[۱۴] – همان، ص۲۳۵ و ۲۴۳

[۱۵] – همان، ص۲۴۴

[۱۶] – بحارالانوارج ۶۴ ص ۲۴۴

[۱۷] – «. . . جَعَلت حسیناً خازِنُ وَحیی وأکرَمتُهُ بالشهادةٍ. . . وَجَعَلتُ کلمَتی التّامِه معه وحجّتی البالغةٍ عِندَه بَعِترَتِهَ أثیبُ وأعاقِب»: حسین را خزینه ی وحیم قرار دادم واو را با شهادت بزرگ داشتم. . . و کلمه تامه ام را با او وحجت بالغه ام را نزد او قرار دادم. ثواب وعقابم را توسط او جاری می کنم (اصول کافی باب ماجاء فی الاثنی عشر )

[۱۸] – مفاتیح الجنان، زیارت امام حسین در روز سوم شعبان

[۱۹] – زین العابدین درخطبه ای در شام درمورد آن حضرت چنین فرمود: «أنا ابنُ مَن بَکَت عَلَیه ملاٸِکةُ السّماء أنا ابنُ ناحَت علیه الجّن فی الارض والطّیر فی الهوا» (بحارالانوار، ج۴۵، ص۷۴)

[۲۰] – بحارالانوار، ج۴۴، ص۲۶۵-۲۵۰

[۲۱] – بحار، ج۹۸، ص۱۱۶

[۲۲] – بحار، ج۴۵، ص۳۱۳

[۲۳] – جامع احادیث شیعه، ج۱۲، ص۵۵۶

[۲۴] – امام کاظم(ع): مَن زار الحسین عارفاًبحقه غفرالله له ماتَقَدَّم مِن ذنبِه وماتأخّروماتأخّر(کامل الزیارت ص۲۶۲باب۵۴حدیث)

[۲۵] – سوره فتح۲-۱

[۲۶] – امام صادق(ع) انَّ زیارَةَ الحُسَین أفضَلَ ما یَکُونُ مِنَ الاعمال(کامل الزیارات ص۲۷۷حدیث۶)

[۲۷] – امام باقر(ع): لو یَعلَمُ الناسَ ما فی زیارَةِ قَبرِالحُسین مِنَ الفَضلِ، لَماتوا شوقاً وتَقطَعَت أنفُسُهُم عَلَیها حَسَراتٍ (سفینة البحارج۱ص۱۵)

[۲۸] – امام صادق(ع): مَن أراداللهَ بِهِ الخَیرَ قَذَفَ فی قَلبِهِ حُبَّ الحُسَین وزیارَتهٍ ومَن أرادَالله بِه السُّوءَ قَذَفَ فی قَلیِهِ بُغضَ زِیارَته (وسایل الشیعه. ج۱۰، ص۳۸۸)

[۲۹] – امام صادق علیه السلام: انَ أیامَ زاٸری الحُسین لا تُحسَبُ مِن أعمارِهم ولاتُعَدُ مِن اجالِهِم (کامل الزیارت ص۲۵۹، باب۵۱ ح۱)

[۳۰] – نساء

[۳۱] – یس|۴

[۳۲] – شیخ صدوق. معانی الاخبار ص ۳۵

[۳۳] – شیخ صدوق. معانی الاخبار ص ۳۱٫ معنی الصراط

[۳۴] – کلینی. اصول کافی، ج ۱، ص۳، ۴

[۳۵] – عن ابی الحسن علیه السلام:نحن فی العِلمِ والشجاعَةِ سواءُ وفِی العَطایا عَلی قَدرِ ما نُؤمَرُ:«ما اهل بیت در علم و شجاعت یکسان هستیم ولی به اندازه ای که مأمور هستیم آنرا بروز می دهیم» (اصول کافی ج ۱ ص۳، ۴)

گرچه روایت فوق تنها به «علم»- به عنوان ثمره عقل نظری- و«شجاعت»- به عنوان نمود عقل عملی- اشاره می فرماید ولی با توجه به روایتی که پیش از این نقل شد و نیز روایات دیگر، منظور تمام خصوصیات عقل عملی و نظری است و ذکر علم و شجاعت از باب تمثیل است نه تعیین.

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 52
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 9
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 9
  • بازدید ماه : 9
  • بازدید سال : 23
  • بازدید کلی : 270