loading...
بسیج مسجد حضرت ولیعصر(عج)
فاوا بازدید : 3 دوشنبه 25 آذر 1392 نظرات (0)

پدر شهید برهانی گفت: وصیت نامه ی فرزندم را تقدیم به خانواده ی حضرت امام كردم كه بعد ها از فرزند امام كه به منزل ما آمدند شنیدیم كه گفتند "حضرت امام (ره) فرمودند: همه ی وصیت نامه ها عزیزند اما این وصیت نامه چیز دیگری است."

سرتیپ بسیجی محمدرضا نقدی رییس سازمان بسیج مستضعفین به همراه سردار نوری فرمانده سپاه ثارالله استان كرمان در دیداری صمیمی با خانواده ی شهید محسن برهانی، ضمن قرائت وصیت نامه ی این شهید گفت: فرزند شما مایه ی مباهات و افتخار است، خصوصا با این وصیت نامه ی الهی ای كه از وی به جا مانده است.

وی افزود: با اعتقاد به توحیدی كه من در این وصیت نامه دیدم، یقین در توحید را به وضوح حس كردم، بدانید كه اگر این فرزندتان شهید نمی شد و به صورت معمولی از دنیا می رفت، باز هم با این اعتقاد راسخ شهید بود و جایگاه شهدا را داشت.

در ادامه ی این دیدار، سردار نقدی با درخواست از پدر و مادر این شهید برای حضور در طرح حلقه های صالحین گفت: شما با حضور در این حلقه ها می توانید جوانان بیشتری را همانند شهید عزیزتان تربیت كنید.

در این دیدار پدر شهید برهانی با قرائت فرازهایی از وصیت نامه ی فرزندش به بیان خاطراتی از وی پرداخته و گفت: همرزمان محسن می گفتند كه اكثر شبها وی را در حال شستن لباس های گلی دیگران و واكس زدن كفشهایشان می دیدند و بعد او با خستگی فراوان، خواندن نماز شب را به خوابیدن ترجیح می داد. همرزمان محسن، او را مخلص ترین فرد معرفی می كردند.

وی ادامه داد: وصیت نامه ی فرزندم را تقدیم خانواده ی حضرت امام كردم كه بعد ها از فرزند امام كه به منزل ما آمدند شنیدیم كه گفتند: "حضرت امام (ره) فرمودند: همه ی وصیت نامه ها عزیزند اما این وصیت نامه چیز دیگری است."

پدر شهید برهانی افزود: فرزندم در درسهایش نفر اول بود و با اینكه در جبهه بود اما تمامی نمراتش عالی بود و نكته ی شاخص دیگر او صله ی ارحام بود، او روزی نبود كه به خانواده و اقوام سرنزد و احوال همه را جویا نشود.

مادر شهید نیز كه خود، خواهر سه شهید دیگر بود در این دیدار به بیان خاطراتی از فرزند و برادرانش پرداخت.

شایان ذكر است شهید محسن برهانی در عملیات كربلای ۴ در تاریخ 65/10/4 در سن ۱۷ سالكی به شهادت رسید و پس از ده سال، سوم آبان ماه ۷۵ پیكر مطهرش تفحص و پس از تشییع، در زادگاهش به خاك سپرده شد.

 

متن وصیت نامه شهید محسن برهانی به شرح ذیل می باشد:

بسم الله الرحمن الرحیم
همه ی ما آدم های ضعیف پرادعا یك روزی چشم به جهان گشودیم، شاید در آن لحضه چقدر هراسان بودیم و بیمناك. گریه هم می كردیم. در جدایی محیط رحم، اشك می ریختیم و حتی جیغ می كشیدیم.

هراسان و وحشت زده بودیم. بعد، انس گرفتیم تا بهش دل بستیم. قلب هایمان با هم ارتباط پیدا كرد. محكم شد انگار با یك طناب ضخیم به هم بسته شدند. با همه ی ظاهرش دوست شدیم. رفیق مخلص.

بعضی جاها اون نامردی می كرد اما ما همچنان صادقانه پیوند رفاقت را محكم تر می كردیم. به جای این كه پند بگیریم.

بارها بهترین عزیزانمان را از ما گرفت. همان هایی كه قبل از ما باهاش دوست بودند، اما درس نگرفتیم. بارها قصد جان خودمان را كرد. اما كجاست پند گیرنده؟

در همین رفاقت ها ندایی طنین افكند. بدنمان را لرزاند. صدا از یك منبع نور می آمد. نور مطلق. چقدر زیبا بود. دلپذیر و دلنشین. خیلی بیشتر از دنیا جذب شدیم حرف های خوبی می زد. خوبی اش به این بود كه هر چه می گفت، راست می گفت. حقیقت را می گفت.

می گفت: تو خیلی والاتر و برتر از این ها هستی. عظمت و مقامت به این چند سال نیست. اندازه اش نمیشه، جای نمیگیره، تو از اون بالاهایی. اونجاها كه الان به مغزت خطور نمی كند. تو از آن كمال مطلق هستی. این دوستت بد دوستیه. اگر باهاش دوست شدی از تو می بُره. اما اگه پشت بهش كردی بهت رو می آره تازه این تموم می شه. هیچكدوم از مظاهر دل فریبش را بقایی نیست. اونا تمام می شه، پایان می پذیره. باید آن قدر سختی بكشی، رنج بكشی، ناراحت بشی تا چند لحظه ای لذت ببری و بعد هم زود پایان میگیره، تموم می شه. خیلی جاها هم بهش نمی رسی. خیطت می كنه و به ریشت می خنده. مسخره ات می كنه، اما تو باز با صداقت به دنبالش می ری. از همه مهم تر یك لحظه تمام می شوی، می گویند پایان عمرت شده و تو حیران و سرگردان كه چقدر دنیا نامرده بعد از این همه رنج و لذت، هیچ نچشیده ای مثل یك شب تموم شد!

می گفت: این همه عظمت ها و خلقت ها مسخر توست برای توست از اون اتم با چرخشش، تا كهكشان با گردشش. از اون سلول كوچك اما پر از عجایب، تا اتحادشون و یك سیستم عجیب تر با تمام عظمت ها و عجایب و خلقت ها از آن توست. آیا خلقت اجازه می دهد با اون مقام رفیعت به عظمت هایی كه می تونی برسی؟ به خالق تمام این ها كه می تونی برسی؟ دلت را به این چند سال خوش می كنی؟

جایگاه تو آن قدر والاست كه می تونی مثل خدا بشی. از همه بهتر و والاتر، می تونی بگی «كن فیكون».

این قدر والایی كه می تونی همه پرده ها را بگشایی؛ پرده های غیب، محیط بشی به همه چیز انگار كه جدایی؛ چرا كه با خدایی؛ وصل به الهی.

راست می گفت: بارها دل از دنیا می كندیم و طریق می پیمودیم، اما باز غافل می شدیم، چرا غفلت؟؟ با این همه نور؟!!؟

توی دستوراتی كه داده بود تا آدم بشیم؛ یك كلمه خیلی جلب نظر می كرد؛ جهاد و بعد هم شهادت.

عزم جهاد تمام بند های تنمان را می گسست؛ زنجیرها را پاره می كرد، آلودگی هامون رو پاك می كرد جهاد ما را با سرعت؛ سیر می داد. می فرستاد اون بالا و بعد در یك لحظه شكفته می شد و انفجاری خونین صورت می گرفت و ما را در یك آن؛ می گسلاند و به اعلی پیوند می زد. آن وقت دیگه محو بودیم در كمالات خدا. چرا كه شهادت «لقاء الله» است.

پیرمرشد ما، راه را بر ما روشن ساخت، تكلیف را معیّن كرد. تنها وظیفه ما جهاد است به حكم امام. خیلی ها عزم كردند، رفتند و جنگیدند. یكی شون هم من، مثل هزاران فرزند دیگری كه قدم برداشتند.

پدر و مادر عزیز و مهربانم! می دانم كه مرا دوست دارید و می دانم فراق برایتان دشوار است. حتی احتمال بیماری را در این فراق می دهم اما همه ما برای چیز دیگری آمده ایم و تكلیف من جهاد بود و در این راه شهادت هم نیز.

این عنایت و رحم خاص خداوند بود كه با كمال و اعجاب، شامل حال من شد تا در این راه گام بردارم و خدا را شكر می گویم كه خودش ما را به این راه كشاند و حمد و سپاس كه شهادت را هم نصیبم كرد «الحمد الله الذی هدانا لهذا و ما كنا لنهتدی لولا ان هدانا الله» و شما هم شاد باشید از این رحمت، شكر گویید كه توانستید فرزندی پرورش دهید تا در راه احیای دین جان بازد، جانی ناقابل.

پدر و مادر و برادران و خواهر عزیزم! می دانید كه چقدر رحمت شامل حالتان شده است، می دانید چه رستگاری در انتظار شماست. امیدوارم ان شاءالله كه «الله» عنایت و رحمتش را همان گونه كه بوده، باز هم باشد و مرا قبول كند. در روز سختی و هراس و وحشت واقعی كه جداً انسان ذوب می شود، به رحمت یكتای رحیم به اون وعده های كه خودش داده، همه مون رستگار شویم در جوار رحمتش.

افتخار بر شماست در دنیا و آخرت. آهای اون هایی كه از این عوالم بی خبرید! آیا گمان می كنید دست از فرزند شستن آسان است؟ هیچ چیز، هیچ چیز جز «خدا» نمی تواند این ها را ظاهرا از هم جدا كند. افتخار بر تمام خانواده های محترم شهدا.

عزیزانم! خیلی حرف زدم. اما این وصیت نامه است. سخن آخر وصیت كه انشاءالله محترم است.

عزیزان! من ظاهرا از شما جدا شده اما واقعا به خدا قسم انشاءالله به شما نزدیك تر شده ام، مهم تر آیا نشنیده اید كه روز قیامت همه از هم گریزانند؟

اما ما به خواست خدا با شادی در كنار یكدیگر هستیم. دیگر از این نزدیك تر؟! خدایا مرا قبول كن هر چند ناشایسته ام. آمین.

اما بدانید برای این چیزها به جبهه نیامده ام. هر چند فرمان امام و حكم ایشان ما را به جبهه، به معبد حق رهنمون شد.

سال های عمر من فدای عمر امام عزیزم، فدای لحظه های عمر رهبرم. وظیفه همه ما جهاد است. همه بدانند و بیایند به جبهه ها، هر چند فكر می كنم آن وقت به یاری الله جنگ به نفع اسلام تمام شده باشد. اما هر وقت جنگی بود؛ فرمان امام روشن گر راه است. من برای دفاع از آیین مقدس اسلام و جنگ با كفار در جهت كسب رضایت الله فرمان مقلد روح الله، آگاهانه و با بینش روشن، عزم جهاد كردم و آرزویم كشته شدن در لقاء الله است.

وه كه چه زیبا پروازی است در بی نهایت وجود مطلق و رستگاری واقعی و حقیقی است.

والدین محترم و عزیزان و برادران و خواهرم! از شما نور چشمان خواهش می كنم همیشه به یاد خدا باشید. یك آن غفلت نكنید. همیشه ذكری بر لب داشته باشید. این وصیت من بر شما، قبول كنید. مخصوصا نمازهایتان را با حضور قلب بخوانید ، قرآن را با معنی و مفهوم زیاد بخوانید.

همه این ها ذكر است چه بهتر كه برای اموات و حتی شهدا باشد، چرا كه دستشان كوتاه است. اگر چه خود نتوانستم این گونه باشم. اما شما عامل باشید. دل از دنیا بر كنید و عمرتان را یكسر برای خدا بدهید. همه مردم و امت مسلمان این گونه باشند. چرا كه رستگاری در این امر است. به نظر من تمام شهدا مخصوصا اون هایی كه پدر و مادر نداشتند، غریب های مفقودالاثرند.

به فقیران و بینوایان مخلصانه كمك كنید. هر چه بیشتر بهتر. هر انسان علاقه اش به دنیا كمتر باشد ، رفتنش ساده تر است.

از برادران و خواهران خواهش می كنم به عنوان وصیت یك شهید كه برادرتان است؛ خیلی درس بخوانید. امید های این مملكت شمایید. شماها كه مسئولیت، دیانت، شریعت و همدردی امت حالی تان است، برای خدا خیلی درس بخوانید و با درسهایتان به خداوند هر چه بیشتر نزدیك شوید كه این ها خودش عبادت و اسباب تقرب به حق تعالی است.

از همه تان و تمام اقوام و آشنایان طلب بخشش دارم. هر كدام هم هر وقت توانستید برایم نماز قضا (حتی شكسته) بخوانید و روزه بگیرید و در مزارم بالای سرم قرآن و ادعیه تلاوت و طلب مغفرت كنید.

محسن برهانی

برچسب ها وصیت نامه , رهبری ,
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    پیوندهای روزانه
    آمار سایت
  • کل مطالب : 19
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 3
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 61
  • آی پی دیروز : 8
  • بازدید امروز : 18
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 18
  • بازدید ماه : 18
  • بازدید سال : 32
  • بازدید کلی : 279